دانش ما ناقص است و این نقص حداقل بدلیل کامل نبودن اطلاعات ما حاکی از یک عدم اطمینان هم هست. دیروز بحث داشتن آگاهی بیشتر وافزودن اطلاعات بیشتر بود و انتقال دانسته. زمانی مادرم از آشپرخانه صدای عملیات ساختمانی میشنید و تفسیر میکرد همسایه در انتهای پارکینگ – که هنوز ساختمان کاملاً کامل نشده بود - مشغول کار است و این صدای جوری بنظر میرسد که از عقبتر از آن مشغول کار هستند. بعدتر مشخص شد در خانه های پشت سر هم عملیات ساختمانی در جریان است ... . انتخاب میان تشخیص گوش (یک آگاهی) و دانسته ها از کار ساختمانی در جریان (یک آگاهی دیگر) یا فرآوری آنان بحث مهمی است و چالشی حساس. انسان شاید زیاد آگاهی نداشته باشد ولی به اندازه ی آگاهیش آگاه نیست. در اطراف ما اتفاقات زیادی هر روز می افتد و دانش بزرگی در فضا، ببخشید شاید هم بزرگ نه، پخش میشود به ما هم بخشی از این همه اگاهی میرسد ولی مشکل در بخش فرآوریش هست جایی که ما چون کودکی ناتوان درمانده ایم. بنظر میرسد جهان آینده جهان پردازش و فرآوری اطلاعات و اگاهی و نه صرفاً بیشتر دانستن (به معنای بیشتر آگاهی داشتن) باشد. در اینجا رسماً مرگ فن آوری اطلاعات به معنای کهنه ی آن اعلام میشود. دلم میخواست پایان هر نوشته ام یه شعر قشنگ بگذارم حیف گاهی نشد. توی سرمای زمستون یه کبوتر روی ایوون خیس شده پرهای نازش دیگه بالهاش نداره جون بس به آسمون نگاه کرد دیگه چشماش شده خسته آخه اون خبر نداره خودشم بارشو بسته یه دلش پر اضطرابه یه دلش پر از امیده تو آسمان آبی اون هنوز جفتی ندیده دلشو زدش به دریا بره دنبالش به هر جا اما افسوس یه شکارچی نشسته پشت درختا تا بلند میشه از ایوون میریزه روی رمین خون تا میریزه رو زمین خون میشینه جفتش رو ایوون نوشته شده توسط مصطفی در پنج شنبه 85/1/17 و ساعت 6:29 صبح
نظرات دیگران() لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|